توضیحات
شیدایی ها (گزیدۀ شعرهای شهریار)
نویسنده: ابوالفضل علی محمدی، هادی بهجت تبریزی
ناشر: انتشارات نگاه
۵۳۶ صفحه
نوبت چاپ ۳
شابک: ۹۷۸-۹۶۴-۳۵۱-۶۴۲-۰
میر محمدحسین بهجت تبریزى، متخلّص به «شهریار» فرزند حاجى میرآقا، از سادات خشکناب آذربایجان و از وکلاى آگاه تبریز، به سال ۱۲۵۸ ه .ش در تبریز بهدنیا آمد. از همان نوجوانى با ادبیات انس و الفت یافت و در محضر پدر با گلستان سعدى و دیوان حافظ آشنایى یافت. پس از پایان تحصیلات ابتدایى و دوره اول متوسطه، در سال ۱۳۰۰ شمسى به تهران آمد و در «دارالفنون» به تحصیل ادامه داد. آرزوى او ادامه دانشاندوزى در رشته طب بود اما پس از مدتى به دلیل تنگدستى و نیز تأثیر یک عشق نافرجام، طب را رها کرد. در سال ۱۳۱۰ شمسى به استخدام دولت درآمد و قریب به دو سال را در اداره ثبت مشهد و نیشابور سپرى کرد و دیگربار به سال ۱۳۱۴ شمسى به تهران بازآمد. چندى وارد شهردارى شد و سپس بهعنوان بازرس بهدارى خدمت کرد و در سال ۱۳۱۵ به بانک کشاورزى منتقل شد. شهریار، در کنار کارى که براى امرار معاش انجام مىداد هرگز از شعر و ادبیات غافل نماند. مرگ پدر در سال ۱۳۱۶ شمسى، روح حساس او را آزرد و مرگ را براى او باورپذیر کرد. پس از مرگ مادر به سال ۱۳۳۱ شمسى او دیگر تنهایىاش را یقین مسلمى دانست. چنین شد که در سال ۱۳۳۲ش آهنگ بازگشت به تبریز کرد تا با مختصر حقوق بازنشستگى بانک کشاورزى، تنها به شعر و آفرینش ادبى بیندیشد. او پیش از این
منظومه «روح پروانه» را به سال ۱۳۱۰ش منتشر کرده بود که بزرگانى همچون ملکالشعراى بهار و استاد سعید نفیسى بر آن مقدمه نوشته بودند. با اینکه استاد شهریار در قالبهاى گونهگون شعر کلاسیک اعم از قصیده، قطعه، غزل، مثنوى، مسمط و رباعى سرودههایى دارد، اما این هرگز بدان معنى نیست که او از نوگرایى در ادبیات دورى مىکرد و با آن بیگانه بود. شهریار هم در اشعار فارسى و هم سرودههایى که به زبان مادرى خود آذربایجانى دارد، ضرورت نوگرایى را دریافته بود. پس از انتشار «افسانه» از نیما که به قولى مانیفست نوگرایى در شعر معاصر فارسى بود، شهریار با خواندن آن دلباخته شعر نیما شد و این ارادت بهحدى بود که در جستجوى او برآمد و وقتى که دانست نیما تهران را رها کرده و به مازندران رفته است براى دیدار او راه آن دیار را پیش گرفت. و ماجراى این تلاش نافرجام براى دیدار نیما را به سال ۱۳۴۴ براى نخستین بار بازگفت که در شماره ۱۱۲۵ مجله تهرانمصور چاپ شد. سالها بعد از آنکه شهریار موفق بهدیدار نیما نشد. این بار بخت یار دنیاى شعر و ادبیات گردید و این بار «نیما» به همراه ابوالحسن صبا بزرگمرد موسیقى ایران به دیدار شهریار شتافتند. در آن روزگار ابوالحسن صبا، نیما را «امین» خطاب مىکرد. با اینکه گفته و نوشتهاند که نام «نیما» برگرفته از نام یکى از سرداران طبرستان و نیز نام محلى در مازندران بوده، اما «سید جواد بدیعزاده» خواننده و موسیقیدان معروف در مصاحبهاى گفته است که: «آقاى “امین” دوست مشترک من و صبا و ابراهیمخان آژنگ، امروز بهنام “نیما” پدر شعر امروز معروف شده است. روزهایى که به منزل ابوالحسن صبا مىرفتم غالبآ استاد محمدحسین شهریار و نیمایوشیج را هم در منزل صبا مىدیدم. صبا همیشه نیما را آقا”امین” صدا مىکرد، زیرا نیما مقلوب کلمه “امین” است.»دو مرغ بهشتى» بیان شاعرانه و بدیعى است از دیدار دو شاعر بزرگ و پیوند روحى عمیقى که میان آن دو پدیدار گردیده است. بىهیچ شکى منظومه «حیدر بابایه سلام» که سروده شگفتانگیزى در ادبیات آذربایجانى
است، همان تأثیر را در زبان مادرى شاعر و ادبیات آن بهجاى نهاده است که افسانه نیما در شعر فارسى معاصر. و سعى و تلاش بسیارى از شعرا و فضلایى که قصد کردند با ترجمه این منظومه به زبان پارسى گوشهاى از عظمت کلام و تخیل شاعر را بنمایانند، به سرمنزل مقصود نرسیده است. شهریار همانقدر که در غزل فارسى چیرهدست است در سرودن به زبان مادرى نیز ظرایف و دقایق را رعایت مىکند و از اینروى در میان خوانندگان هر دو زبان محبوب است و امروز که سالیانى است از فقدان جسمانى او مىگذرد شعر و کلام شهریار، با رشتههایى مستحکم زبان و ادبیات فارسى را به ادبیات زبان مادرى او پیوند زده است.ارادتمندان کلام شهریار در ایران امروز آنقدر بسیارند که بىهیچ اغراقى اشاعه نام و شعر شهریار را از وظایف فرهنگى خویش مىانگارند و من سعادت آشنایى با یکى از آنان بنام میرجلال لطیفى اسکویى را دارم که شیفته ادبیات و فرهنگ سرزمین ایران و بهویژه فرهنگ آذربایجان است و «شهریار» اختر تابناک این آسمان بیکران شعر است. این دوست فرزانه از آنجا که سخت به «شهریار» ارادت مىورزد و اشاعه شعر و کلام او را بر خویش فرض مىداند پشتیبانى مادى و معنوى چاپ این گزیده را عهدهدار شدند. «عالم از ناله عشاق مبادا خالى.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.